مجاز زی

درباره زندگی در فضای مجازی

مجاز زی

درباره زندگی در فضای مجازی

۳ مطلب با موضوع «ویدئو» ثبت شده است

یکی از عادت های شیطان این است که وقتی تو را به سوی شر مطلق می برد ، دستت را برای برخی امور به ظاهر خیر باز می گذارد تا گول خوب بودن خود را بخوری . بعضی اوقات نیز جریان اصلی زندگی را به سمت منفی سوق می دهد اما اجازه انجام بعضی از کارهای ریز مثبت بی فایده را به فرد می دهد.

فضای رسانه ای غرب همین ویژگی ها را دارا می باشد . سیستمی که فیلم های ضد دینی خصوصا ضد اسلامی می سازد ، سینمایی که جریان استکبار را پیروز مطلق و شکست ناپذیر جلوه می دهد ، هالیوودی که کشورهای مستضعف را نفهم و عقب افتاده و مستحق دریده شدن نشان می دهد ، در کل متعلق به جریانی است که دنیا را به استعمار کشیده و نظام سرمایه داری اش عدالت را نابود کرده است .

سفر آنجلیناجولی به عنوان سفیر حسن نیت سازمان ملل به کشورهای عراق و افغانستان و پاکستان

اما همین جریان رسانه ای خبیث که متلعق به نظام شیطانی استکبار است ، سفیر حسن نیت به کشورهای مستضعف می فرستد . سفیری که خودش بازیگر و سازنده همین فیلمهای کثیف است و متعلق به جریان رسانه ای است که این کشورهای را استضعاف کرده است ! 

آنجلیناجولی در حال کارگردانی فیلم در سرزمین خون و عسل که اعتراض مسلمانان بوسنیایی را در پی داشت

عجب تناقض فاحشی ...

سریال کیمیا از آن سریال هایی است که کارگردانش دقیقا می دانسته با چه کسی کار دارد . کیمیا از یک خانواده نظامی ارتشی زمان محمدرضا شاه شروع می شود . خانواده ای کاملا خاکستری . پدر ارتشی ، دختر دانشجوی یک آکادمی آمریکایی در خرمشهر ، مادر و برادرهایی ساده ، یک دایی کارخانه دار کرواتی و یک دایی خرمشهری و مذهبی . پسرعمه کیمیا جزء گروه های چپ انقلابی است . همسر قبلی زن دایی کیمیا ساواکی است و پسر دایی که همسر کیمیا می شود از همان پدرساواکی متولد شده و بزرگ می شود .

با چینش کاراکترهای کیمیا در طیف های سفید و خاکستری و سیاه مشخص می شود اکثر نقش های اصلی در طیف خاکستری طراحی شده اند . افرادی که در این طیف قرار دارند تحت تاثیر قشر سیاه و سفید قرار می گیرند و هرگاه به سمت افراد سیاه متمایل می شوند وارد خسران و هرگاه تحت تاثیر افراد سفید قرار می گیرند به صلاح می رسند.

کیمیا و خانواده اش از ابتدا قهرمان نبوده اند. خانواده ای خاکستری که با دوری از افراد طیف سیاه و نزدیک شدن به افراد طیف سفید، خود، تبدیل به افراد سفید شدند. مدلی که در فیلم ها و سریال های ایرانی کمتر دیده می شود اما در سریال های غربی تبدیل به سنت شده است . نشان دادن افراد طیف خاکستری به تنهایی کافی نیست . حتی نشان داده طیف خاکستری که سفید یا سیاه می شود نیز نمی تواند راهگشا باشد . 

نشان دادن طیف خاکستری و انتخاب نقش های اصلی در این طیف، زمانی به روایت درست و ارزشی کمک می کند که  داستان، تولی و تبری قشر خاکستری در تقابل با قشر سفید و سیاه  و اصولا در تقابل با حق و باطل را به تصویر بکشد . 

در راهبرد جذب حداکثری توجه به سمت قشر خاکستری معطوف می شود .قشر خاکستری از طیف نزدیک به سیاه تا طیف نزدیک به سفید و اتفاقا تجمع شخصیت های خاسکتری در سریال کیمیا در نقاط خاکستری های سیاه است .  در سریال کیمیا خاکستری هایی از طیف خارج نشین هایی مانند شهریار ، آرش ، صراف و... از ضد انقلاب هایی مانند مشفق جدا می شوند و خودی فرض می شوند ، و منتقدان نظام جمهوری اسلامی ایران مانند همسایه قدیمی کیمیا نیز در دایره خودی ها قرار می گیرند و فیلم نشان می دهد این افراد به دلیل شرایط پیش آمده در این وضعیت قرار گرفته اند .

در کیمیا ، خاکستری های سفید راحت تر به محدوده سفید نقل مکان می کنند اما خاکستری های سیاه در تکاپوی جدا شدن از قشر سیاه نشان داده می شوند که گاه مانند فرزانه درجا می زنند ، گاه مثل محبوبه ناکام می مانند و گاه مانند شهریار و رها به حقیقت دست پیدا می کنند.

قطعا مهمترین چالش جمهوری اسلامی ایران با غرب و شرق در طیف خاکستری اتفاق می افتد . اصولا این چالش تا زمان ظهور منجی (عج) به تکامل می رسد و افراد کم کم از طیف خاکستری خارج شده و وارد طیف مشکی و یا سفید می شوند تا جایی که تمام کفر در برابر تمام اسلام قرار خواهد گرفت.


خیلی اوقات در فضای فکری مان به دنبال الگوی بومی خیلی از مفاهیم هستیم . به نظر من یکی از قشنگ ترین تدابیر اینجاست . اینجاست که علم تولید می شود . به عنوام مثال الگوی بومی چیزی که وجود نداشته مانند حکومت جهانی ، الگوی بومیِ چیزی که وجود داشته و اکنون مهجور مانده مانند طب و الگوی چیزی که وارد کشور شده و می بایست بومی سازی شود مانند فضای مجازی . البته ارتباطات از نوع اجتماعی و انسانی و ... چیزی نیست که وارد شده باشد بلکه ابزارهای آن به روز شده و باید بومی شود .

دکتر مهدی محسنیان راد در کتاب ارتباط شناسی در مقاله ای اشاره به مدل بومی ارتباط می کند که به نظر من کلید طلایی پژوهش و باب مهمی برای حل برخی سوالات ما در فضای مجازی است . ایشان در بخشی از این مقاله می گوید: "اگر به ناطق بودن انسان ها مباهات شده و برقراری ارتباط ، آغاز هر کنش متقابل اجتماعی دانسته شده است ، در ایران ما ، سکوت نیز جایگاه والایی داشته است ، به طوریکه حداقل یازده نوع سکوت را می توان شناسایی کرد ."

ایشان سپس به توضیح انواع این سکوت ها و بیان سندی از اشعار و تمثیل های فرهنگ ایرانی اشاره می کند . یکی از این 11 نوع سکوت ، "سکوت فاضل مابانه" نام دارد :

لب بسته شد هرکس  که او ، دانا شد از اهل نظر ............ غوغای بحث مدعی ، از غایت نادانی است

سالهاست در جستجوی مدل بومی شبکه های اجتماعی درمانده ایم . شیرینگ ها و سوشال های ایرانی، آیینه ای از نمونه های خارجی شده ، اسم ها ، بدون تغییر رسم ها تغییر کرده است . یکی از مفاهیم پایه و سبک زندگی غربی که در رسانه ها به شدت دیده می شود "ستاره شدن" است . یوتیوب ادعا می کند جاستین بیبر را او معروف کرده و کاربران را دعوت می کند برای معروف شدن به یوتیوب بیایند . 

آپارات فراخوان داده تا هر کس مدعی است جلو بیاید تا او را معروف کند. اما به راستی ستاره شدن هدف است یا هنرمند شدن ؟  آیا هنرمند واقعی ، عالم واقعی ، مجاهد واقعی ، متقی واقعی ، هنرش علمش جهادش و پرهیزش را برای ستاره شدن کسب کرده است ؟

این به آن معنا نیست که رسانه ها  برای ستاره کردن ستاره ها نباید کوششی انجام دهند . برعکس رسانه ها باید بکوشند ستاره های واقعی را معرفی کنند اما باید بدانند که " ستاره "  با معرفی شدن میان جمع ، ستاره نمی شود ، ستاره همیشه می درخشد حتی اگر کسی او را نبیند ...

درخشش واقعی در ادب و فضل و کرامت انسان است ... ستاره های واقعی همیشه در آسمان در حال درخشیدن هستند ...