مجاز زی

درباره زندگی در فضای مجازی

مجاز زی

درباره زندگی در فضای مجازی

۹ مطلب با موضوع «انسان 2» ثبت شده است

امروز در کشورهای غربی جمعه سیاه است . جمعه سیاه اصطلاحی است که در برخی از کشورها رایج شده  و منظور از آن چند روز پایانی ماه نوامبر است . زمانی که مردم برای آغاز سال جدید آماده می شوند . در این روز ها برخی فروشگاه ها و برند ها تخفیفات زیادی برای محصولات خود قرار می دهند و در چند سال اخیر هجوم مردم آمریکا برای خرید این محصولات و درگیری آنها با یکدیگر مورد توجه مردم دنیا قرار گرفته است . این حراجی ها طی سالهای گذشته ده ها کشته و زخمی برجای گذاشته است .
طی یک دهه گذشته ،تخفیف آخر سال، باعث شد که شرکت های بزرگ و نیز برخی خرده فروشان در آمریکا درآمد زیادی کسب کنند اما  در سال 2013 آمارها نشان داد این روند رشد صعودی ندارد لذا فروشگاه ها، سعی کردند فروش اینترنتی خود را افزایش دهند و روزی به نام "دوشنبه آنلاین" به روزهای تخفیف دار آخر سال اضافه شد . این امر باعث شد درآمد شرکت ها و فروشگاه ها در روزهای آخر سال افزایش بیشتری پیدا کند. در سال 2015 افرادی که در آمریکا در روزهای تخفیف دار آخر نوامبر به صورت اینترنتی خرید می کردند از میزان افرادی که به صورت حضور فیزیکی از فروشگاه ها خرید می کردند بیشتر شد . در واقع فضای مجازی توانست موج خرید های آخر سال را افزایش دهد .
طی سالهای اخیر کشورهای مختلف دنیا خصوصا از طریق آنلاین به این موج پیوسته اند .این موج امسال در ایران با تبلیغات سایت بامیلو نمود پیدا کرده است . سایت اینترنتی بامیلو که توسط سرمایه گذاران خارجی در ایران راه اندازی شده امسال با عنوان "حراجمعه" بزرگترین حراجی سال (امروز 3آذر) ، شعبه ای از جمعه سیاه آمریکایی را به راه انداخت . پس از آن سایت های دیگر مانند دیجی کالا با عناوینی مانند "جمعه به خرید" سعی کردند از این قافله عقب نمانند . البته این موج به برخی فروشگاه های بزرگ و هایپرمارکت های تهران نیز کشیده شد .

نفس ایجاد چنین حراجی هایی که انسان قرن جدید را با حرص و ولع به سمت خرید کالاهایی که اغلب به آنها نیاز ندارد می کشاند جای بحث و بررسی دارد . جدای از این بحث ها ، اما سوال اینجاست که جمعه سیاهی که حراج آخرسال در اروپا و آمریکاست ، وسط پاییز در ایران چه می کند ؟ آمارها نشان می دهد بیشترین کالاهای خریداری شده در این حراجی ها (چه در ایران و چه در کشورهای غربی) اغلب اجناس الکترونیکی مانند گوشی و لپ تاپ و تلویزیون است . پس در واقع بیشترین کالایی که در جمعه سیاه ایرانی فروش می رود ، خارجی است . در واقع هماهنگی برگزاری حراجی آخرسال غربی با حراجی وسط سال در ایران می تواند به این دلیل باشد که فروشندگان و در راس آنها بامیلو به جای توجه به نیاز مردم ، به فکر هماهنگی با شرکت های خارجی و فروش بیشتر محصولات آنها هستند . چرا که اگر بزرگترین حراجی بامیلو ، آخر سال شمسی برگزار شود ، امکان هماهنگی با برندهای بزرگ دنیا جهت دریافت تخفیف های بزرگ میسر نمی شود . در واقع اگر این حراجی ، برای پر کردن جیب شرکت های  خارجی است، چرا فروشگاه های آنلاین دیگر ایرانی و هایپرمارکت های تهران در این سیاهچاله جهانی افتاده اند. پیش از این فروشگاه ها در سراسر ایران بزرگترین حراجی های خود را آخر تابستان و آخر زمستان برگزار می کردند اما ممکن است سالهای آینده فضای مجازی این روندها را تغییر دهد .

پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) مى فرماید: «خوشا به حال کسى که لذت آماده اى را وا نهد براى موعودى که ندیده ».[1]در تعالیم دین اسلام به صورت مکرر بر این نکته تاکید شده که به نقد دنیا نچسبیم به بهای از دست دادن نسیه آخرت . گرچه در واقع، آخریت نسیه نیست بلکه الان قیامت ما برپاست اما به قول استاد پناهیان یک سری از خواستنی ها هستند که آشکار و سطحی هستند و یک سری از خواستنی ها عمیق و سنگین .  ما باید از خواستنی ها سطحی عبور کنیم و به عمیق برسیم .

اخیرا[2] دانشمندان قسمتی از مغز به نام TPJ [3]«اتصال گیجگاهی آهیانه‌ای (تی.پی.جِی)» را پیدا کرده اند که مسئول خویشتن‌داری و به‌تأخیرانداختن خشنودی در انسان است . آنها با تحریک این ناحیه و اختلال در آن، مشاهده کردند افراد کمتر می‌توانند شرایط را از دیدگاه خودشان در آینده یا از دیدگاه دیگری ببینند. مثلا نتیجه این می شود که آن‌ها تمایل کمتری برای تقسیم پول با دیگران خواهند داشت و همین‌طور پول نقد حاضر و آماده را، به پول بیشترِ نیسه، ترجیح می‌دهند.

وقتی این خبر را شنیدم یاد بخشی از پروتکل دانشوران صهیون افتادم که می گفت : اگر در رابطه هایمان دست روی حساس ترین عصب ذهن آدمیان بگذاریم ، خیلی زود به پیروزی خواهیم رسید و این اعصاب حساس ذهن آدمی ، عبارتند از زراندوزی ، مال پرسی و تنوع طلبی در ارضاء نیاز های مادی . هر یک از این خواسته ها به تنهایی می تواند آدمی را تسلیم ما بکند . [4]

قسمت TPJ مغز انسان که عملکرد آن اخیرا کشف شده است


[1] تحف العقول، حکمت 119; بحارالانوار، ج 74، ص 153.

[2] http://tarjomaan.com/vdch.-n6t23nivftd2.html

[3] temporoparietal junction

[4] http://dr-abbasi.ir/2587/پروتکلهای-یهود.html

ماه گذشته برای چندمین سال متوالی جنبش no pants subway ride برای لخت شدن در مترو فراخوان داد و افراد مختلفی از شهرهای اروپایی وآمریکایی در آن شرکت کردند و شلوارهای خود را در آوردند . گرچه برخی موارد با برخورد پلیس مواجه شده اما همانطور که از فیلم های ارسالی مشخص است هیچیک از مردمی که شاهد این حرکت هستند نسبت به آن اعتراض نمی کنند .

انگار روح امر به معروف و نهی از منکر در این جماعت و نسل از بین رفته است. افرادی می خندند، عده ای عصبانی می شوند ، برخی جای خود را عوض می کنند ، برخی فقط نگاه می کنند ، اما هیچ کس اعتراضی نمی کند. چون کسی مسئول کار دیگران نیست ، هیچ کسی بر دیگری ولایت ندارد، برادر دینی نیستند که نسبت به یکدیگر وظیفه ای داشته باشند ، جامعه ای فرد محور و انسان هایی منزوی . این افراد حتما لباس های تمیز می پوشند حتما آشغال روی زمین نمی ریزند( والبته ممکن است برای حفظ محیط زیست تذکری هم بدهند) ، حتما بین خطوط می رانند اما اینها برای یک جامعه اسلامی کافی نیست . اینجا نه اسلام می بینی نه مسلمان .  

چند وقتی است برخی خانم های تهران هنگام راه رفتن یا رانندگی، روسری از سرشان می افتد و یادشان می رود باید به حقوق دیگران احترام بگذارند و حجابشان را رعایت کنند. مهمتر از این افراد ، جامعه مسلمان ماست که امر به معروف و نهی از منکر نمی کند. اخیرا برخی از زنان و مردان همراه این افراد، بی شرمی را به اوج خود رسانده اند و به اشخاص و خانواده های مذهبی که به آنها تذکر می دهند بی حرمتی نیز می کنند .

ریاست محترم جمهور این هفته برخی بلایای طبیعی را حال گناه ها و عدم امر به معروف و نهی از منکر برشمردند و البته امر به معروف را به چند حکم الهی محدود نکردند بلکه امر به معروف در حوزه محیط زیست را نیز مهم دانستند.  و البته درست است و امر به معروف را باید اول به مسئولین گوشزد کرد . بنابراین جناب آقای رئیس جمهور ،

اخیرا مسئولان کشور به لزوم توبه و امر به معروف و نهی از منکر در حوزه محیط زیست برای جلوگیری از بلایای طبیعی اشاره کرده اند . گرچه این امر نیز مهم است اما مسولان محترم توجه داشته باشند که وقتی حیا و انسانیت و اخلاق از بین برود بشر در قالب انعام بل هم اضل در یک محیط زیست کاملا طبیعی زندگی خواهد کرد . مسولان محترم توجه کنند ، آزادی شبکه های اجتماعی غربی مانند اینستاگرام به زعم مردم ، باعث شده حیا در جامعه کاهش پیدا کند . مسئولان کشور به عنوان مجری قانون اساسی در تمامی امور در برابر این بی حیایی مسئول هستید . اگر جلوی فیلترینگ اینستاگرام را گرفته اید، می بایست قبل از آن، یا حداقل تا امروز ، جایگزینی برای آن طراحی می کردید، یا برای جلوگیری از آثار سوء آن تدبیری می اندیشیدید. وضعیت اسف بار حیا در کشور و بی حجابی هایی که اخیرا گسترش پیدا کرده مانند پدیده رانندگان بی روسری و پدیده معاشقه های اتومبیلی، در سالهای اخیر حاصل بی تدبیری هایی است که مقتضی است نسبت به رفع آن و برگرداندن امنیت اخلاقی به جامعه اقدام عاجلی انجام دهید. 

فیلم اعتراض پسر 15 ساله از فحشا در اینستاگرام(+)

فیلم صحبت های پسر نوجوان درباره آسیب های حضور دختران در اینستاگرام (+)

فیلم مصاحبه با مردم در رابطه با مدهای نامتعارف اینستاگرامی (+)

فیلم صحبت های بچه های دبستانی در رابطه با تصاویر مستهجن اینستاگرام (+)

مطالب عمومی که در شبکه های اجتماعی منتشر می شود معمولا از یک جذابیت خاصی برخوردار است . این جذابیت می تواند ناشی از چند ارزش خبری مانند ارتباط خبر با جامعه زیادی از مخاطبان، شهرت موضوع یا فرد ، درگیری و برخورد، مجاورت و نزدیکی اتفاق ، بداعت و عجیب و شگفت انگیز بودن ،  جدید بودن و تازگی خبر و نیز گستردگی رویداد باشد .  هر روز در ایران و سایر نقاط دنیا اینقدر اتفاقات عجیب و جدید رخ می دهد که اگر تلگرام خود را باز کنید با سیلی از پیام های ناخوانده مواجه می شوید . حتی ممکن است خبر غیرواقعی باشد اما از عناصر جذابیت استفاده کرده باشد و البته هیچ کس هم نمی تواند بر این شبکه اجتماعی نظارت کند چون در خارج از کشور مدیریت می شود .  
همین موضوع باعث بالا رفتن سطح انگیختگی مخاطبان شده است . افرادی که هر روز منتظر یک هیجان و برانگیخته شدن هستند و البته به راحتی با هر چیزی هم برانگیخته نمی شوند ! این یعنی ما هم اکنون با حداقل 20 میلیون نفر ایرانی مواجه هستیم که هر روز منتظر یک خبر عجیبِ جدیدِ متاثر کننده ی مجاورِ هولناکِ شورانگیز هستند . این خبر ویژگی هایی هم دارد، اینکه باید سطحی و کوتاه باشد و متنوع و ادامه دار ، چون مخاطب وقت خواندن ندارد و باید سریع به سراغ خبر بعدی و انگیختگی بعدی برود . البته این موضوع به تغییری در ساختار عصبی مغز ارتباط دارد که یک نوع اعتیاد به این انگیختگی را ایجاد می کند .  
طی 4 سال اخیر ذهن مردم در شبکه های اجتماعی درگیر انواع مختلف این هیجانات شده است . از فوت مرتضی پاشایی و حواشی آن گرفته تا ماجرای اسیدپاشی ، فیتیله ها ، مقبره کوروش ، فوت هاشمی و اخیرا نیز حادثه پلاسکو ، البته برخی از این اتفاقات نیز در سطوح مختلف به حضور فیزیکی مردم منجر شده و از فضای مجازی به فضای حقیقی سر ریز شده است . نمونه بارز این سر ریز ها چالش هایی است که معمولا در فضای مجازی ایجاد می شود که همگی تمرینی برای انتقال یک انگیختگی مجازی به دنیای حقیقی و بالعکس است و این موضوع هم فقط مربوط به ایران نیست چالش هایی مثل چارلی ، هارلم شیک ، سطل آب یخ ، مانکن ، همون دو تا (که از ایران شروع شد) نمونه هایی از این دست است.
همانطور که در مطالب قبلی نیز اشاره کرده بودم در این 4 سال فعالیت شبکه های اجتماعی کسی انتظار انجام یک فعالیت سیاسی و ضد امنیتی از سوی مردم را ندارد چرا که بعد از خاموش شدن آتش فتنه 88 مردم اصلا به دنبال یک هیجان سیاسی نیستند و بیشتر به دنبال هیجانات فرهنگی اجتماعی اند. 
انگار مردم منتظر اند یک واقعه ای رخ دهد و سریع به آن واکنش نشان دهند. جامعه سلبریتی ها ( مانند بازیگران و ورزشکاران) با ارسال یک پست در صفحه شخصی ، جامعه مرجع ( مانند مسئولان و سخنرانان) با یک موضع گیری ، جامعه هنری (مانند خوانندگان ، شاعران و نویسندگان  و نیز طراحان هنری ) با طراحی یک آهنگ و طرح گرافیکی جدید و عموم جامعه نیز با لایک و بازنشر و حضور فیزکی . چیزی که اینجا پررنگ می شود احساس کاذبی از مشارکت اجتماعی است ،  اما این مشارکتِ در موج های زودگذر، در نهایت منجر به پیشرفت جامعه نمی شود .


البته این موضوع هنوز به کل جامعه تسری پیدا نکرده اما به صورت بالقوه، سرایت این وابستگی به هیجان در جمعیت حداقل 20 میلیونی مردم ایران می تواند منجر به اتفاقات نا خوشایندی نیز شود . کمترین بازخورد آن هجوم کاربران ایرانی به صفحات افراد معروف در فضای مجازی(مانند افراد سیاسی، ورزشی ، خواننده ها و بازیگران)  برای تخلیه آن است و خطرناکترین آن می تواند بروز هیجانات کاذب سیاسی در نزدیکی انتخابات و تخلیه آن در فضای حقیقی آن هم در سطح وسیع (نه فقط در تهران) باشد .  
روانشناسان غربی سالهاست در رابطه با وجود یک انگیختگی ثابت در اثر استفاده مدام از فضای مجازی در نسل جدید هشدار داده اند . اتفاقی که ممکن است طیف وسیعی از کاربران ایرانی خصوصا جوانان به آن دچار شوند . به همین دلیل ضروری است نهادهای دولتی در خصوص ساماندهی شبکه های اجتماعی و نهادهای اجتماعی و فرهنگی در خصوص آموزش کاربران هرچه زودتر ورود کنند.

در رابطه با رونمایی و ابلاغ منشور حقوق شهروندی توسط رئیس جمهور محترم مسائل مختلفی مطرح شده است . گذشته از اینکه در شرایطی که تنها تلاش برجسته دولت جهت اصلاح وضعیت اقتصادی کشور یعنی برجام به بن بست رسیده است، به جای توجه به مسائل اقتصادی، تلاش دولت به سمت مسائل سیاسی فرهنگی اجتماعی معطوف شده است (مانند موضع گیری تند در رابطه با لغو سخنرانی یک نماینده مجلس یا تغییر 3 وزیر فرهنگی )،  با توجه به اینکه به جای ارائه این منشور به مجلس جهت تصویب و ابلاغ و اجرا،  در مراسمی رسمی رونمایی شده و توسط پیامک به اطلاع مردم می رسد، مشخص است که هدف از انتشار این منشور جلب توجه مردم به حقوق خود و مفاد این منشور است . 

در بخشی از این منشور در رابطه با حق دسترسی به فضای مجازی آمده است " ایجاد هرگونه محدودیت (مانند فیلترینگ، پارازیت، کاهش سرعت یا قطعی شبکه) بدون مستند قانونی صریح ممنوع است"

در رابطه با این بند باید چند نکته را متذکر شد:

اول اینکه تک تک بندهای این منشور، به قوانین و اسناد بالادستی کشور رفرنس داده شده تا به عنوان یک سند قابل اعتنا به آن توجه شده و قابلیت اجرا توسط نهادهای دولتی را دارا باشد . اما در مورد این بند در هیچ کدام از قوانین ارجاع داده شده، و نیز هیچ کدام از قوانین دیگر کشور، کلماتی نظیر "پارازیت" ، " کاهش سرعت" ، "قطعی شبکه" وجود ندارد و حتی مواردی که قانون در رابطه با فیلترینگ صحبت کرده از کلمه - پالایش - استفاده کرده و کلمه فیلترینگ در صورت لزوم در پرانتز آمده است .

دوم اینکه پارازیت ، کاهش سرعت یا قطعی شبکه،  کلماتی است که رسانه های بیگانه و ضد انقلاب جهت متهم کردن نظام به محدود سازی غیر قانونی ارتباطات مطرح می کنند . ذکر این جمله در این سند ، تایید اظهارات غیر واقعی عوامل بیگانه است در حالیکه تا کنون مسئولان دولتی بارها در مصاحبه های خود هرگونه پارازیت یا کم کردن سرعت در مورد سرویس های مختلف را تکذیب کرده اند .

سوم اینکه در صورتی که دولت بخواهد علاوه بر پالایش(فیلترینگ) ، عواملی مانند پارازیت ، کاهش سرعت و قطعی شبکه را به مجموعه ابزارهای محدود سازی قانونی اضافه کند ، این موضوع باید قطعا به تصویب مجلس برسد و در قانون جرایم رایانه ای ذکر شود. تدوین این منشور به عنوان قانونی جدید، در مجموعه دولت، و ابلاغ آن به وزارت خانه ها ، با توجه به موارد فوق قطعا غیر قانونی است .

در طول تاریخ برخی از نظریه پردازان در علوم مختلف از تسلط و چیزگی دولت ها بر رسانه و فرهنگ و اقتصاد و حتی سیاست ترس و واهمه داشته اند . این نظریه پردازان سعی داشته اند با سپردن این مسئولیت ها بر دوش مردم از بروز آسیب های ناشی از دولتی بودن و احتمالا دیکتاتوری و استبداد دوری کنند . چون همه مردم نمی توانستند این امور را به دست گیرند ، در نهایت ، کار به دست اقلیت هایی از مردم می افتاد که دوباره همان اقلیت گرایی به استبداد نرم و پنهان و جامعه طبقاتی و 1درصد و ... منجر می شد .

این چالش هنوز در دنیا وجود دارد و مشکلات فراوانی آفریده است . در موضوع رسانه ها خصوصا فضای مجازی این مشکل دو چندان است . چون مسئله حکومت بر مردم، هم در فضای مجازی مطرح است و هم از این طریق حکومت بر فضای حقیقی . با ایجاد شبکه های اجتماعی این مشکلات بیشتر نیز شده است . چرا که مردم وارد اتاق های سرپوشیده ای شده اند که دیگر قابل مشاهده و رصد و پیگیری نیستند. در بهترین حالت، دولت ها با همکاری صاحبان این شبکه ها ، الگوریتم هایی برای شناسایی تحرکات مخاطره آمیز طراحی می کنند ، اما این رصد برای همه دولت ها ایده آل نیست ، در صورت ایده آل بودن ، امکان پذیر نیست چرا که شبکه های اجتماعی بزرگ در اختیار چند دولت معدود در دنیاست.

در دنیای واقعی ، نیروهای انتظامی یک حکومت اجازه و توانایی سرک کشیدن به همه منازل و اتاق های دربسته را ندارند . اما در فضای مجازی از طریق داده کاوی این کار امکان پذیر است و اتفاقا این رصدِ به شدت سنگین، هم اکنون، بیشتر، توسط همین دولت های داعیه دار لیبرالیسم انجام می شود .

اما چرا، حکومت اسلامی، در دنیای حقیقی و مجازی ، نیازی به سرک کشیدن به اتاق های دربسته مردم ندارد. آیا آنجا حکومت خداوند که مصداق آن حکومت اسلامی است وجود ندارد ؟

 جواب واضح  و روشن است . ولایت خداوند از طریق لایه ها و سطوح ولایی در تمامی ابعاد زندگی بشر جاری است . در بالاترین سطح ولایت، امام عصر (عج)  قرار دارند و همینطور به سمت پایین ولایت فقیه ، ولایت مومنین بر یکدیگر و نیز ولایت همسر و والدین بر زن و فرزند .

به عنوان مثال وقتی روابط زن و شوهر و حقوقی که نسبت به یکدیگر دارند از مناسبات زندگی(چه در فضای مجازی چه حقیقی) حذف شود آسیب هایی ایجاد می شود که دستگاه های نظارتی (چه دولتی چه عمومی و اجتماعی) مجبور می شوند دخالت بیشتری کنند تا آن خلاء را پر کنند . وقتی حقوق فرزند بر والدین در کشورهای غربی کمرنگ شد، سازمان های اجتماعی مجبور شدند وارد عمل شده و به کمک کودکان بشتابند.

مشکل شرق و غرب که نظریه پردازان را در انتخاب استبداد دولتی یا استبداد اقلیتی از مردم مردد نگه داشته ، عدم توجه به همین نکته است . هیچ جامعه ای بدون ولی نمی تواند زندگی کند . حال که ولایت الله در برخی مناسبات از بین رفته است قطعا ولایت طاغوت جایگزین آن خواهد شد ، حال اسم این طاغوت را دولت بگذاریم یا اقلیتی از مردم .

حدود 15 سال قبل وقتی در فضای مجازی گشتی می زدید، می توانستید تعداد وبلاگ نویسان فارسی زبان را که چند صد نفر بیشتر نبودند بشمارید . وبلاگ نویسان ، در آن دوران، جامعه ای به شدت به هم نزدیک و وابسته بودند . بعدها با اقداماتی که شهرداری تهران یا مجموعه های مردمی انجام دادند همایش ها و گردهمایی هایی برای وبلاگ نویسان برگزار شد به طوریکه خیلی از وبلاگ نویسان همدیگر را می شناختند .

از سال 85 به بعد که شبکه های اجتماعی فارسی زبان رشد پیدا کردند، مجموعه های مردمی، در سایت هایی مانند کلوب، دور هم جمع می شدند و برنامه هایی در فضای حقیقی برگزار می کردند . خیلی از فعالان فضای مجازی در کلوب ، همدیگر را در دنیای حقیقی نیز دیده بودند .

با گسترش شبکه های اجتماعی و افزایش کاربران آن، دیگر امکان دیدار حقیقی آن هم به صورت دسته جمعی فراهم نشد .  آن دهکده جهانی که مارشال مک لوهان گفته بود، قبل از شکل گرفتن متلاشی شده بود .

در یک دهکده واقعی ، افراد همدیگر را می شناسند و حقوقی را نسبت به هم رعایت می کنند . اما اینجا ، درست وسط فضای مجازی، آدم بیشتر یاد توده تنهای دیوید رایزمن می افتد ، یا شاید انبوه خلق گوستاولوبون. کاربران فضای مجازی به صورت کلونی هایی تنها ، در کنار هم زندگی می کنند بدون اینکه همدیگر را بشناسند ، درست مانند یک کلان شهر با آپارتمان ها و ساختمانهایی فشرده که افراد در کنار هم به صورت کنسروی زندگی میکنند اما کمترین شناختی از یکدیگر ندارند.

این کلونی ها جایی همدیگر را ملاقات می کنند آن هم تجمعات حقیقی و مجازی است. تجمعاتی که از طرف جریان ها و رسانه هایی آشنا و به ظاهر معتبر، زمینه سازی و مقدمه چینی شده  و از طریق رسانه هایی ناشناس، بر اساس زمان و مکان دقیق، عملیاتی می شود .

در یک دهکده، افراد اکثرا با یکدیگر نسبت خویشاوندی و یا حداقل دوستی خانوادگی دارند . اما اینجا جایی است که افراد (همانطور که دونا هاروی دوست داشت) نه بر اساس پیوند های خویشاوندی بلکه به خاطر اهدافی مشترک دور هم جمع می شوند . این انبوه خلق  حول این اهداف مشترک ، با ابزاری به نام هیجان و احساس  در مکانی حقیقی یا مجازی ، دور هم جمع می شوند و کاری را که به آنها گفته شده بود انجام می دهند .

اینجا بیشتر شبیه یک کلان شهر است با ساختمان هایی متراکم و جمعیتی متکثر و فراوان . کلان شهری که افراد بر اساس هیجانات القا شده، سوار بر جریان ها به این سو و آن سو می روند ...

طبق دسته بندی های رایج، وب ( و کلا مدیا و رسانه ها) در حال گذار از نسخه 1 به 5 هستند . در وب 1 کاربر منفعل است و ارتباطات یک طرفه هستند . در این قسمت کاربران بیشتر خواننده هستند مانند خواندن سایت ، دیدن ویدئو و ... و اگر ارتباطی هم برقرار می شود یک طرفه است مانند نوشتن ایمیل ، به روز رسانی سایت و ...

اما در وب 2 ارتباطات 2 طرفه است . در اینجا کاربران نویسنده هستند و مدیران سایت، تجمیع کننده مطالب و اطلاعات . مانند نوشتن در یک شبکه اجتماعی ، در یک ویکی ، انتشار ویدئو یا عکس در یک سایت اشتراک گذاری و ... (گرچه بشر اکنون وب 3 را پشت سر گذاشته و وارد وب 4 می شود ).

همانطور که اشاره شد، امروز، کاربران وظیفه تدوین و انتشار محتوا و اطلاعات در فضای مجازی را بر عهده گرفته اند . این نه تنها برای مدیران سایت ها یک فرصت به شمار می رود (چنانچه مدیران یوتیوب و فیس بوک و ویکی پدیا دیگر نگران تولید محتوا نیستند بلکه نگران مدیریت و هدایت و تجمیع و برجسته سازی کاربران و محتوا ها هستند ، برعکس کشور ما که همه نهادها به دنبال تولید محتوا هستند) بلکه برای مدیران نهادهای فرهنگی ، سیاسی و امنیتی نیز یک فرصت است .

کاربران امروز خودشان اطلاعات تولید می کنند ، پس چه بهتر که خودشان نیز اطلاعاتشان را دسته بندی کنند . این یعنی دیگر اندروید لازم نیست حجم زیادی از اطلاعات خام را از میلیاردها انسان، از درون انبوه فایل های ذخیره شده در گوشی ها ( که حتی خود کاربر هم نمی داند دسته بندی شان چیست ) تحلیل و ارسال و در واقع جاسوسی کند ، بلکه کاربر، خودش، با میل و علاقه ، تصاویرش را به صورت دسته بندی شده و تگ گذاری شده و با اعلام جزئیات در مورد افراد داخل تصویر ، مکان تصویر و ... درون شبکه های اجتماعی مانند اینستاگرام قرار می دهد یا اینکه ارتباطاتش با افراد را به صورت مشخص و اینکه کدام افراد فامیل ، کدام دوست و .. هستند و اینکه با این افراد در چه وضعیتی قرار دارد در شبکه هایی مانند فیس بوک قرار می دهد . در واقع سرویس هایی مانند اندروید و گوگل مپ و ...  زیرساخت هایی برای فیس بوک و اینستاگرام و...  برای تجمیع و دسته بندی اطلاعات توسط کاربران خواهند بود .

بنابراین در وب 2 کار مدیران سایت ها( ونیز مدیران نهادهای فرهنگی و امنیتی و...) نه تنها برای تولید محتوا بلکه برای دسته بندی محتوا و اطلاعات نیز ساده تر شده است .

حفظ حریم خصوصی در فضای مجازی یکی از چالش های مهم امروز است. مدل های استفاده شده توسط کشورهایی که برای حراست از حریم خصوصی قوانین مشخصی تصویب کرده اند (که اکثرا غربی هستند) نشان می دهد این کشورها اکثرا حفاظت از اطلاعات (Data protection act) را به شرکت های ارائه دهنده خدمات سپرده اند و قوانین را میان کاربر و شرکت محدود کرده اند و دولت ها بیشتر حد و حدود اطلاعات لازم جهت حفاظت را مشخص می کنند و خودشان حفاظت از اطلاعات را بر عهده نگرفته اند .

این مدل حفظ حریم خصوصی (یعنی ملزم کردن شرکت های خدمات دهنده به حفاظت از اطلاعات) بیشتر به نفع همان دولت های غربی خصوصا آمریکا تمام خواهد شد چرا که اکثر (8 شرکت از 10 شرکت اول طبق آمار الکسا) شرکت هایی که بیشترین کاربر را در فضای مجازی داشته و خدمت ارائه می کنند آمریکایی هستند و اولین و مهمترین شرکت هایی که نیازهای اولیه کاربران را رفع می کنند تماما آمریکایی اند و اینترنت چیزی جز این شرکت های بزرگ نیستند چرا که کاربران اکثر وقت خود را در فضای مجازی در سایت های این شرکت ها سپری می کنند .

وقتی شرکت های اصلی فضای مجازی در آمریکا قرار داشته باشند کار برای دولت آمریکا ساده خواهد شد و به راحتی اطلاعات این شرکت ها را در اختیار می گیرد(چنانچه درآمار منتشر شده توسط فیس بوک مشخص است که دولت آمریکا، در میان کشورهای مختلف با اختلاف زیاد ، کشوری است که بیشترین بسته های اطلاعاتی را از شرکت فیس بوک درخواست کرده است) همچنین به دلیل  آنکه اکثر سرور های تیر1 دنیا در آمریکا قرار دارد این موضوع حساس تر می شود .

بنابر این اگر قوانین حریم خصوصی کشور ما به مانند این کشورها طراحی شود ، دولت های آنان به دلیل در اختیار داشتن ادمین ها در واقع اطلاعات را در اختیار خواهند داشت و دولت های ما به دلیل یوزر بودن و کاربر بودن هیچ مدیریتی بر فضای مجازی نخواهند داشت ، حداقل کار این است که قوانین حریم خصوصی در رابطه با شرکت های داخلی و خارجی متفاوت باشد .

و در زمانه ای که فضای مجازی با حقیقی در هم آمیخته می شوند و فرهنگ و اقتصاد و ارتباطات و سلامت و ... در فضای مجازی به مردم ارائه خواهد شد، حاکمیت ایران ، هیچ حکومتی بر مردم خویش نخواهد داشت و در واقع حاکمیت مردم ایران به دست شرکت هایی که سرویس های اصلی فضای مجازی را در اختیار مردم قرار می دهند خواهد افتاد ( که در واقع آن ها نمایندگان دولت های خود خواهند بود ) این یک معادله ساده است .

در واقع آمریکا نه به وسیله دولت آمریکا ، بلکه به وسیله شرکت های آمریکایی فضای مجازی و زندگی دوم مردم را مدیریت خواهد کرد چرا که فضای مجازی یعنی اطلاعات و هر کس که اطلاعات را در اختیار داشته باشد قدرت خواهد داشت. ( حتی در صورتی که اینترنت های ملی در کشور ها راه اندازی شود و شرکت های آمریکایی سرورهایشان را به داخل خاک آن کشورها ببرند باز پردازش اطلاعات با شرکت های آمریکایی خواهد بود )